پرسش :

آيا سكينه دختر امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ به شعر و موسيقي پرداخته است آيا جايز است دختر امام چنان كند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
شعر و موسيقي از نظر شرع مقدس بطور مطلق مذموم نيست و هيچگاه دين اسلام با اين دو ابزار و وسيله هنري بطور همه جانبه مبارزه نكرده و آنها را مردود نمي‌داند بلكه درباره شعر از پيامبر چنين حديثي آمده است: «ان من البيان لَسِحراً و ان من الشعر لَحِكماً...»[1] و همچنين از آن حضرت درباره شعر نقل شده: «الشعر بمنزلة الكلام فَحَسَنُهُ احسن الكلام و قبيحُهُ قبيحُ الكلام»[2] بنابراين دو روايت شريف، اصل شعر گفتن و شعر شناختن در شرع مقدس و از ديدگاه پيامبر اكرم مذموم نيست. امّا هر هنرورزي را، بايد با معيارهاي شرعي بسنجيم، اگر با معيارهاي شرعي مطابق باشد قابل قبول اهل‌شرع مي‌باشد. اشعاري حكمت‌انگيز به ائمه منسوب است و از آنها كه بگذريم بسياري از بزرگان و فقهاي اسلام آثار شعري فراوان داشته و دارند امّا شرايط شرعي را بايد رعايت نمود اشعاري كه از اين خصيصه برخوردار باشند قابل تحسين هستند و بسياري از شعرا در صدر اسلام از پيامبر و ائمه به خاطر سرودن اشعار مذهبي و زيبا و بيان حق در قالب هنري و شعر و دفاع از حق جايزه‌هاي كلاني گرفته‌اند كه در تاريخ مشهودند.[3] بر اين اساس اگر سكينه ـ سلام‌الله عليها ـ دختر امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ شعرشناس بوده و يا اگر شعري سروده است قطعاً از چهارچوب شرعي خارج نشده است لذا كاري كه نسبت به شعر و يا تمايز اشعار از هم و رده‌بندي آنها بصورت اشعار درجه اول و دوم اگر انجام داده است هيچ‌گونه خلاف شرع نبوده و هيچكس نمي‌تواند بر او بخاطر اين استعداد و هوش خرده‌گيري كند. زيرا كه امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ و حوادث كربلا بيشتر با اشعار و مراثي زند مانده و نام و ياد حسين ـ عليه‌السّلام ـ را براي هميشه در تاريخ زنده داشته است و اين يكي از ابعاد تلاش‌هاي فرهنگي خاندان امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ مي‌تواند باشد و هيچ مانع شرعي ندارد. امّا درباره موسيقي، و موسيقي‌دان بودن جناب سكينه دختر امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ لازم است بدانيم كه موسيقي نيز همانند شعر از انواع و اقسام مختلفي برخوردار است همانطوري كه شعر خوب ابزاري براي ترويج حق است، موسيقي غيرغنائي و مشروع هم مي‌تواند بعنوان ابزاري براي پيشبرد اهداف مقدس بكار برده شود.
نكته ديگري كه درباره موسيقي‌دان بودن حضرت سكينه بايد گفت اين است كه شناختن انواع موسيقي‌ها و برخورداري از علم موسيقي كه بسيار پيچيده است و براي هر كس قابل درك نيست در حقيقت معرفت به علم موسيقي در تمام ابعادش براي كسي كه مي‌خواهد بعنوان كارشناس در علم موسيقي نظر بدهد امر مشروع است مثلاً در فقه شيعه بحث شده است كه سحر و جادو و... فعل حرامي است.امّا اگر كسي اين علوم را بياموزد تا در مقابل مشكلات پاسخ‌گو باشد اين عمل براي هدف عالي مشروع است، و دانستن علم موسيقي براي شبهه‌يابي و پاسخ به شبهات به خاطر كارشناسي وكارداني، هيچ منعي ندارد مثلاً منعي نيست كه يك فقيه اسلام‌شناس براي تشخيص موسيقي غنائي با غير آن علم موسيقي را فرا بگيرد چنانكه سابقاً برخي از فقهاي شيعه در اين علم خُبره بوده‌اند. هيچ منع شرعي براي اين امر (يادگيري) مترتب نيست و في‌نفسه دانستن آن حرام نيست، امّا آنچه را كه شرعاً‌منع شده و مذموم است موسيقي غنائي است كه مخصوص مجالس لهو باشد كه در آن اختلاط زن و مرد صورت گرفته و نوازندگي به جايي برسد كه عمل غير شرعي و خلاف شرع مرتكب شوند كه اين نوع مجالس در شرع مقدس حرام و اين نوع از موسيقي كاملاً غيرمشروع است، چنانكه، پيامبر اكرم فرموده است «الغناء يُنبتُ النفاق في القلب كما يُنبتُ الماء الزَّرعَ»[4] موسيقي غنائي نفاق را در دل مي‌روياند چنانكه آب زراعت را. علاوه بر اين حرمت موسيقي غنائي از جمله موارد اتفاقي در بين فقهاي شيعه است كه هيچ‌گونه اختلافي در بين فقهاء در اين موضوع وجود ندارد. امّا ريشة اتهاماتي كه به جناب سكينه دختر امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ زده مي‌شود به دوران حاكميت جهل و ناداني (بني‌اميه) برمي‌گردد زيرا در اين دوران بعد از شهادت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ تمام جامعه اسلامي بويژه مدينه به خاطر آلوده شدن حاكمان به ابتذالات و استفاده از مغنيان زن (كه اشعار شرك‌آميز و شهوت انگيز را با صداي زيبا مي‌خواندند) عموم مردم را به انحراف مي‌كشانيدند و در حقيقت مي‌توان گفت كه اين روزگار از نظر آلودگي به موسيقي غنائي بدترين دوران اسلامي بوده است كه بسياري از بدعت‌هاي تاريخي در اين دوران توسط بني‌اميه در اسلام بوجود آمد در اين روزگار امامت الهي را امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ عهده‌دار بود كه برادر سكينه ـ سلام‌الله عليها ـ مي‌باشند، امام ـ عليه‌السّلام ـ بعد از شهادت پدر و برادران و عموها عزادار بود و مدام مي‌گريست و اساساً خاندان امامت بر اثر اين فاجعه دردناك و عميق عزادار بودند، مخصوصاً آنهائي كه از نزديك شاهد اين فاجعه عظيم تاريخي بودند دلشان پر از خون بود و هرگز اين داغ دل تا آخر عمرشان آرام نگرفت و گداختگي قلبشان از شدت حزن خاموش نشد، چنانكه دل شيعيان بعد از چندين قرن پر از خون است چون مي‌دانند امام عصر (عج) براي اين حادثه دلي خونبار دارد (سلام الله عليهم اجمعين) لذا بانوي عظيم القدر سكينه كه يكي از شاهدان ماجرا بود مانند برادرش امام سجاد هميشه گريه مي‌كرد و با اين گريه پيام عاشورا را زنده مي‌داشت او نيز عزادار بود و هرگز دلخوشي نداشت، و با توجّه به اين‌كه هميشه اين خانواده تحت نظر بودند تا هيچ فعاليت سياسي عليه حكومت نداشته باشند، براي حفظ ارزش‌هاي اسلامي ابتكاري كه امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ بكار برد طريق دعا و بُكاء و عبادت و مناجات با صداي سوزناك بود چنانكه نقل شد، هركس صداي آن حضرت را مي‌شنيد بي‌اختيار جلب صداي او شده و تا آخر به شنيدن مناجات شيفته مي‌شد و گاهي از جذابيت آن بيهوش مي‌شد.[5] با اين اوضاع كه براي خاندان امامت بوجود آمده بود و اوضاع اجتماعي و شيوع فساد كه در دوران بني‌اميه از هر لحاظ حاكم بود، هيچگاه دختر امام به كارهايي كه خلاف شأن اوست نمي‌پرداخت و با مفسدان كه قاتلان پدر و برادرانش بودند همدست نمي‌شد بلكه از كار آنها بيزار و متنفر بود. بنابراين برخي قصد دارند با استناد به كتاب «الاغاني» ابي‌الفرج اصفهاني، دامن بانوي مخدره سكينه ـ سلام‌الله عليها ـ را با اين حرف‌هاي دروغين كه برخاسته از عدم فهم و دقت در اين كتاب است آلوده نمايند در حالي كه ابوالفرج در هيچ جاي كتابش از اين بانو به عنوان موسيقي‌داني كه سرگرم ترويج موسيقي حرام در عصر بني‌اميه باشد ياد نكرده است، امّا اديب بودن و شعرشناسي آن بانو بر تمام شعراي عرب معلوم بود كه اشعار خود را به حضور عرضه نموده و مورد سنجش قرار مي‌دادند و تا حدّي نظرش در شعر و ادبيات نافذ بود كه مورد قبول تمام اُدَبا و شعرا قرار مي‌گرفت چنانكه جد بزرگوارش علي ـ عليه‌السّلام ـ نيز در علم خطابه و ادب صاحب‌نظر و استاد اساتيد بود و چنين مي‌فرمود: «... و اِنّا لَاُمراء الكلام..»[6] ما خاندان نبوت اميران سخن هستيم. پس شايسته است اين علم را بهترين وارث خاندان امامت باشند از جهتي فعاليتي كه سكينه داشته مي‌تواند به نوعي در ترويج انديشه اهل‌بيت در مقابل امويان و تبليغات آنها نتيجه خوبي داشته باشد. بنابراين سكينه هرگز به حمايت از موسيقي نپرداخته است، بلكه به عنوان شعرشناس ماهر درباره اشعار قضاوت مي‌نمود و از پشت پرده شعر شاعران را مي‌شنيد.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.
2. الاغاني، الوالفرج اصفهاني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . پاينده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ اول، 1374، ص 339.
[2] . همان، ص540.
[3] . مانند كميت بن زيد اسدي، فرزدق، و دعبل خزاعي.
[4] . همان، ص 586.
[5] . حرّ عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ‌ج 6، ص 211، و فيض كاشاني، محمد حسن، مفاتيح الشرايع، ج 2، ص 21.
[6] . نهج‌البلاغه، ترجمه دشتي، خ 233.
[7] . اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي‌تا، ج 16، صص 163، 170 و 171.